روایتی ساده از روزمرگی زنی خانه دار که به ظاهر نویسنده است یا به نوشتن علاقه دارد. لابلای غذا پختن ها، شستن ها و رفتن ها تصمیم دارد داستان خرگوشی را بنویسد که توی گودال شکارچی افتاده و نمی تواند از گودال بیرون بیاد. هربار فراموش می کند داستان را بنویسد تصمیم می گیرد برای یادآوری روی کاغذ بنویسد و به آینه دستشویی بچسباند تا فراموشش نشود و دمی گوجه فرنگی برای ناهار فردا درست کند که غذای ساده ای است و وقتش را نمی گیرد…
خانه داری همه وقت زن را پر کرده و او همه تلاشش برای پیدا کردن وقتی است که بتواند به علاقه شخصی اش بپردازد.
مجموعه داستان سه کتاب»
نویسنده: زویا پیرزاد
درباره این سایت